نورانورا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

حسی به رنگ آسمان

خبرهای جدید

سلام به دختر کوچولوی مامان. عزیز دل مامان که این روزها شیطون تر شده و توی دل مامانیش وروجک بازی در می یاره... می دونی مامانی چند وقته که با همیم؟ امروز دقیقا شده 25 هفته و 3 روز... از آخرین باری که برات نوشتم سه هفته ای می گذره و تو این مدت خیلی اتفاقها افتاده. که خدا رو شکر همگیشون خوب و خوشحال کننده بودند. مثلا یکیش اینکه تو این مدت یه سفر سه تایی (من و بابایی و دخملی) با هم به یزد داشتیم و خونه خاله کوچیکه رفتیم. رفتیم پیش فاطمه سادات. خیلیییی بزرگتر شده دخمل خاله. خیلی با نمکه. خدا برای پدر و مادرش نگهش داره. من عاشق کش و قوس دادنهاش هستم. اینقدر بامزه خستگی می گیره! سینه اش رو می ده جلو، سر و پاهاشو جمع می کنه و می ده عقب. دستاش رو هم...
31 شهريور 1390

روزها می گذرد...

سلام دخملی قشنگ مامان... مامان امروز دقیقا 22 هفته و 3 روزه که با هم هستیم. روزها برای من و تو دارند می گذرند و خدا رو شکر این روزها خیلی هم کند نیستند.چون یک کمی سرم گرمه کارهای مختلف بوده گذشت روزها رو کمتر حس می کنم و وقتی چشم باز می کنم و می بینم یک هفته دیگه گذشته و یک هفته به تو و بودن با تو نزدیک تر شدم خوشحال می شم. جونم برات بگه که دخمل خاله ات جمعه این هفته ای گه گذشت برگشت یزد. یعنی الان 6 روزی هست که ندیدمش. البته خاله جونی عکس می گیره و عکساش رو برامون می فرسته. ولی خب بازم خودش از نزدیک یه چیز دیگه است. ولی این هفته ای که داره می یاد بعد از عید فطر اداره بابا تعطیله و واسه همین ماهم با مامان جونی و بابا جونی و خاله جون...
10 شهريور 1390
1